رادينرادين، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره

آقا رادین

آخرین روز کاری

امروز چهارشنبه 18 تیر 93 آخرین روزیه که میام سرکار و از شنبه مرخصیهام شروع میشه. البته از شنبه تا 19 مرداد رو مرخصی استحقاقی هستم و بقیه اش هم میشه مرخصی استعلاجی یا همون مرخصی زایمان . امروز احساسات مبهم و ناشناخته ای دارم. از یه طرف خیلی خوشحالم که 10 ماه میتونم پیش رادین عزیزم و کاملا در خدمتش و در کنارش باشم و تا قبل از اومدن نی نی یک ماه کامل و فقط و فقط در اختیار رادین عسلم هستم و از طرفی دیگه فکر اینکه چطور بعداز 10 ماه رادین عزیزم رو که مطمئنا توی این مدت زیاد به شدت به بودنم عادت میکنه و دیگه نمیتونه تحمل دوریمو داشته باشه بذارم و دوباره بیام سرکار و تازه اونموقع باید از دوتا بچه عزیزتر از جونم دل بکنم و ساعتها ت...
18 تير 1393

رادین مهربون وبی نظیر من

رادین عزیزم دیگه داره کم کم یاد میگیره که دستشویی داشتنش رو اعلام کنه. روزای اول یادش میرفت که بگه و توی خونه جیش میکرد و یا موقعی اعلام میکرد که دیگه کار از کار گذشته بود. اما الان سه چهار روزی هست که بموقع اعلام میکنه و خوشبختانه توی خونه خرابکاری نمیکنه دو شبه که موقع خواب میاد میپره توی بغلم و با چنان عشقی و با اون زبون شیرینش میگه مهرنازو دوست دارممممم  و غرق بوسه ام میکنه و وای که چقدر بوسه هاش شیرین و خوشمزن   و من دلم میخواد اون لحظه بمیرم واسش که با این سن کمش اینطور به من ابراز علاقه میکنه. بعدشم میگه مامانی تو چقدر خوشگلی  ای قربونت برم من الهی پسر نازممممم که انقدر مهربونی. هر وقت هم که از خواب میپره ...
16 تير 1393

شیرین زبونی های جدید رادین

یکی از شیرین زبونی هایی که رادین عزیزم چند روزه انجام میده اینه که شعر آقا پلیسه رو برعکس جواب میده. مثلا ما براش میخونیم شبا که ما تو خوابیم ... بعد رادین میگه آقا پلیسه بیدار نیست  ما خواب خوش نمیبینیم اون دنبال شکار نیست  و .... و این شعر رو تا آخرش وارونه میخونه و انقدر شیرینو بامزه اینکار رو انجام میده که آدم دلش میخواد درسته قورتش بده قربونشششششششششش بشم من الهی چند شب پیش هم برده بودمش که بخوابونمش یهو گفت مامانی تو چرا تپلی؟!!!  واااااااای انقدر خندیدم از دستش. بهش گفتم خوب مامانی چون نی نی توی شکممه. راضی نشد و دوباره پرسید مامانی تو چرا تپلی؟؟؟؟ گفتم واسه اینکه من غذا میخورم اما تو که غذا نمیخوری لاغری. حالا...
7 تير 1393

از پوشک گرفتن رادین عسلی

هفته گذشته که بخاطر بیماری خودم و و رادین توی خونه بودم تصمیم گرفتم قضیه از پوشک گرفتن رادین رو جدی تر دنبال کنم تا بالاخره به هدف برسیم. مدتیه که همیشه پوشکش نمیکنم و چند روز یه بار واسه چند دقیقه یا چند ساعت باز میذاشتمش اما چون گاهی دستشوییشو نمیگفت و توی خونه کارشو انجام میداد دوباره مجبور میشدم پوشکش کنم و تصمیممم نصفه نیمه میموند یا اینکه چون صبحها خودم توی خونه نبودم و مامان جونش هم صبحها پوشکش میکرد فایده ای نداشت که فقط عصرا که خودم توی خونه بودم اینکارو انجام بدم چونب ازم به هدفم نمیرسیدم. بالاخره تصمیم گرفتم این چند روزی که توی خونه هستم اینکار رو عملی کنم و از جمعه شب 30 خرداد بعد از اینکه از خونه مامان جون مهین برگشتیم خونه خودم...
7 تير 1393

بیماری رادین و مامانی

امروز مامان مهرناز بعداز 9 روز اومد سرکار و خیلی هم ناراحته که رادین عسلی رو تنها گذاشته چون رادین گلی این 9 روز حسابی به بودن مامانی در کنارش عادت کرده بود و مطمئنم که امروز وقتی بیدار بشه و ببینه مامانی کنارش خواب نیست خیلی ناراحت میشه و بهانه میگیره  قضیه این 9 روز توی خونه بودن مامانی هم از این قرار بود که هفته گذشته چهارشنبه شب 28 خرداد رادین عسلی بدنش داغ شد. اولش فکر نمیکردم که مریض شده باشه اما تا صبح توی خواب هم بدنش داغ بود. چون مامان جون عصمتش دو روز بود که به شدت مریض شده بود و چون هممون توی یه خونه هستیم خوب طبیعتا به رادین هم سرایت کرد دقیقا از همون چیزی که میترسیدم سرم اومد. روز چهارشنبه سرکار که بودم زنگ زدم به...
7 تير 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آقا رادین می باشد